ای که مهجوری عشاق روا میداری
عاشقان را ز بر خویش جدا میداری
تشنه بادیه راهم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا میداری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
به ازین دار نگاهش که مرا میداری
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا میداری
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
تو به تقصیر خود افتادی ازین در محروم
از که مینالی و فریاد که را میداری
حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند
سعی نابرده چه امید عطا میداری **
** این بیت در آواز اجرا نشده است
سلام،
بیتردید نام جواد آذر در میان مردم، کمتر از نام بسیاری از مشاهیر ادب فارسی آشناست. و شاید از این جهت در حق او ظلم شده باشد. برای یادآوری نام ایشان امروز یکی از اشعار زیبایش را که استاد شجریان با چیرهدستی در دستگاه ماهور در کنسرت سوییس و سپس در قالب آلبوم سروچمان اجرا کرده، تقدیم میکنم. البته این شعر زیبا یک بار هم در کنسرت چهل ستون با رهبری آقای فخرالدینی اجرا شده است.
هردمی چون نی از دل نالان شکوهها دارم
روی دل هر شب تا سحرگاهان با خدا دارم
هر نفس آهی است از دل خونین
لحظههای عمر بیسامان میرود سنگین
اشک خونآلودهام دامان میکند رنگین
به سکوت سرد زمان، به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی، نه کسی را درد زمان
بهار مردمیها دی شد، زمان مهربانی طی شد
آه از این دم سردیها خدایا
نه امیدی در دل من که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی که فروزد محفل من
نه همزبان دردآگاهی که نالهای خورد با آهی
داد از این بیدردیها خدایا
نه صفایی ز دمسازی به جام می
که گرد غم ز دل شوید
که بگویم راز پنهان، که چه دردی دارم بر جان
وای از این بی همرازی خدایا
وه که به حسرت عمر گرامی سر شد
همچو شراره از دل آذر بر شد و خاکستر شد
یک نفس زد و هدر شد
روزگار من به سر شد
چنگی عشقم راه جنون زد
مردم چشمم جامه به خون زد
دل نهم ز بیشکیبی
با فسون خودفریبی
چه فسون نافرجامی
به امید بیانجامی
وای از این افسونسازی خدایا
سلام،
همه دوستداران جناب شجریان نیک میدانند که ایشان در اجرای آثار خود معمولا برای تغییر ذائقه مخاطبان و در عین حال حرکت از فضای موسیقایی موجود به یک فضای دیگر در میانه اجرا، از دوبیتی های باباطاهر استفاده میکنند. با اجازه شما امروز 2 دوبیتی از باباطاهر را که استاد آواز ایران به همین صورت در آلبوم نوا مورد استفاده قرار دادهاند، تقدیم میکنم. با این توضیح که دوبیتی دوم را یک بار دیگر در آلبوم گلبانگ هم اجرا نمودهاند.
هزاران غم به دل، اندوته دیرم
به سینه آتشی افروته دیرم
به یک آه سحرگاه از دل تنگ
هزاران مدعی را سوته دیرم
الهی آتش عشقم به جان زن
شرر زان شعلهام بر استخوان زن
چو شمعم برفروز از آتش عشق
در آن آتش دلم پروانه سان زن
سلام، در روزهایی که در کشور ما مجالسی برای بزرگداشت مولانا جلال الدین محمد بلخی برپاست اجازه دهید شعری منسوب به حضرتش را که آقای شجریان در آلبوم نوا به صورت مرکب خوانی در دستگاههای شور، سه گاه و بیات ترک اجرا کرده اند، تقدیم کنم:
جان جهان دوش کجا بودهای
نی غلطم در دل ما بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام
آه که تو دوش که را بودهای
رشک برم کاش قبا بودمی
چون که در آغوش قبا بوده ای
زهره ندارم که بگویم تو را
بی من بیچاره کجا بوده ای
آینهای رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
رنگ رخ خوب تو آخر گواست
در حرم لطف خدا بودهای
سلام، باز هم میخواهم شعری از سعدی را که آقای شجریان به صورت هنرمندانهای در آلبوم نوا و در دستگاه شور، بیات ترک و سه گاه، مرکبخوانی کرده است تقدیمتان کنم:
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هرچه ما را لقب دهند، آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
ای خداوند عقل و دانش و رای
عیب ما را مکن که نادانیم **
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشا کنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هرچه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم **
** از این ابیات در آواز استفاده نشده است.
سلام
استاد شجریان در آلبوم نوا که به صورت مرکب خوانی در شور، بیات ترک و سه گاه اجرا شده شعری از استاد سخن سعدی را زمزمه کرده است که تقدیمتان میکنم:
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
نه قوتی که توانم کناره جستن ازو
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
نه دست صبر که در آستین عقل برم
نه پای عقل که در دامن قرار کشم
ز دوستان زجفا سیر گشته مردی نیست
جفای دوست زنم، گرنه مردوار کشم**
چو میتوان به صبوری کشید جور عدو
چرا صبور نباشم که جور یار کشم
شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل
ضرورتست که درد سر خمار کشم
گلی چو روی تو گر در چمن به دست آرم
کمینه دیده سعدیش پیش خار کشم
** این بیت در آواز استفاده نشده است.
با عرض سلام، به عنوان اولین اثر جناب شجریان برای معرفی در این وبلاگ امروز به ثبت یکی از اشعار خوانده شده توسط ایشان میپردازم. شعر از سعدی علیه الرحمه است و در آلبوم نوا به صورت مرکب خوانی اجرا شده است..
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
بازآ که در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه، که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نهایم نیست بوالعجب
در حلقهایم با تو چون حلقه بر دریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست، دشمن است شکایت کجا بریم
نه بوی مهر می شنویم، از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگرکس بپروریم
ما خود نمی رویم دوان از قفای کس
زان می برد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتادهاند که ما صید لاغریم
امیدوارم مرا در جمع خود بپذیرید. و مجموعه مطالبی که برای شما فراهم می آورم مفید و قابل استفاده باشد.
در این وبلاگ به دو موضوع جداگانه خواهم پرداخت:
یکی یادداشتهایی که حاصل دغدغه های ذهنی من است؛
و آن دیگری معرفی اشعاری است که توسط استاد شجریان در آثار ایشان اجرا شده است.
تردیدی نیست که نام آقای محمدرضا شجریان در آسمان هنر موسیقی ایران تا همیشه تاریخ خواهد درخشید. چراکه آثار ایشان نه تنها از حیث آواز, که از حیث قوت موسیقایی و از آن مهمتر, انتخاب اشعار, کم نظیر و ارزشمند است. عموم کسانی که نیوشنده آثار این استاد گرانمایه بودهاند, تصدیق می کنند که در برخی موارد شیوه صحیح خواندن اشعار بزرگانی چون حافظ, سعدی, مولانا و... را از میان آوازهای شجریان آموخته یا دریافته اند. نوروزهای دهه گذشته را به خاطر بیاورید و کارتهای تبریک نوروزی را که بازتاب اشعار آوازهای شجریان است و مثالهایی از این دست فراوانند.
آیا شجریان در آثار خود, عمده ترین وزن را به موسیقی می دهد و بر اساس قالبهای آن اشعارش را انتخاب می کند یا برعکس؟ اساسا انتخاب شعر برای این استاد آواز ایرانی در چه جایگاهی است؟ من نمی خواهم پاسخ قطعی به این پرسشها بدهم و البته صلاحیت آن را نیز ندارم. لیکن به عنوان شنونده مجموعه آثار استاد محمدرضا شجریان, بر این باورم که او در انتخاب اشعار آوازهایش با وسواس و دقت عمل می نماید و معمولا همانگونه که در آثار خود گوشه های موسیقی اصیل ایرانی را موشکافانه احیا می نماید, اشعار نغز و پرمغز شاعران بزرگ ایران زمین را نیز بر سر زبانها می اندازد. گمان می کنم که شجریان نه تنها بر گردن مردمان امروز و فردا, که بر گردن شعرای سلف نیز حقی بزرگ دارد و آن یادآوری اشعار آنان, ترغیب مردم به خواندن اشعارشان و خصوصا صحیح خواندن و درک معانی بلند آنهاست. و من هرچه به خزانه شعریم مراجعه می کنم, در می یابم که عموما اشعاری را در حافظه خود دارم که از نفس گرم این استاد بزرگ آواز ایرانی به یادگار گرفته ام.
مدتهاست که در اندیشه گردآوری اشعاری هستم که استاد شجریان در آثار خود آنها را زمزمه کرده است. و می پندارم تحلیل محتوای این مجموعه, در زمان خودش ارزشمند خواهد شد. چندین بار دست به کار شدم تا این مجموعه را پس از گردآوری منتشر نمایم ولی...
و اینک چه گستره ای مناسب تر از اینترنت که بتوان آن خیالات را رنگ و بوی واقعی بخشید؟...
... از این پس سعی می کنم در کنار مطالب خودم اشعاری را که توسط استاد محمدرضا شجریان در هریک از آثارش ارائه شده, عرضه نمایم. شیوه این کار چنین است:
ـ در هر نوبت یک شعر را به طور کامل می نگارم. سعی خواهم کرد از همان نسخه ای که استاد بدان استناد کرده استفاده نمایم.
- از آنجا که عموما یک شعر به طور کامل در قطعات موسیقایی آقای شجریان عرضه نشده, در مقابل ابیاتی که سروده شده ولی از سوی این استاد نامی خوانده نشده است, علامت ** می گذارم تا ابیات منتخب ایشان قابل تشخیص باشد.
ـ در پایان هر شعر ضمن اشاره به منبع آن, تلاش می کنم آلبوم شعر مذکور را نیز با ذکر مشخصاتی که در دسترس هست, ارائه نمایم.
ـ بخشی از آثار استفاده شده از طرف آقای شجریان تصانیف هستند که در مورد آن نیز به نحوی مناسب عمل خواهم کرد.
ـ تردید ندارم که با بضاعت اندک من, امکان دسترسی به همه آثار استاد وجود ندارد. چنانچه در این راه از راهنمایی و همراهی با من دریغ نورزید, سپاسگزار خواهم بود و چنانچه آثار قدیمی یا منتشر نشده و ... ایشان را برایم ارسال نمایید با نام شما و رعایت امانت, معرفی خواهم کرد.
ـ زادراه من, حمایت و هدایت شما خوانندگان سخن سنج و نکته دان است که قطعا آن را از من مسکین دریغ نمی فرمایید.
رمضان آمد و افطارم از آن لعل لب است
آری، افطار رطب در رمضان مستحب است
ظهر ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه خود را به خیالش که شب است
لیست کل یادداشت های این وبلاگ